همایش گفتوگوهای فرهنگی-تمدنی ایران و چین
روابط فرهنگیِ دو تمدن کهن ایران و چین از تاریخی دیرینه برخوردار است. ردپای سرزمین چین و فرهنگ آن در افسانه های ایرانی پیداست. به گواهیِ گزارشها، رویدادنامه ها، سفرنامه ها و مکتوبات مورخان چینی و ایرانی، به بیش از 2500 سال گذشته بر میگردد. این روابط در ادوار مختلف تاریخی، قبل و بعد از اسلام به صورتی نسبتاً پایدار و صلح آمیز برقرار بوده است. هرچند به زعم کثیری از پژوهشگران، سرآغاز روابط ایران و چین، جاده ابریشم و داد و ستدهای تجاری و روابط بازرگانی بوده، اما اینک تردیدی وجود ندارد که رهآوردِ این تعاملات اقتصادی، تأثیر و تأثرات فرهنگی، مبادلات علمی، هنری و دینی بین دو کشور بوده است. بطور رسمی از دوره ی اشکانیان این روابط ثبتِ تاریخی شده (مهرداد دوم) و از آن پس ادامه یافته و در دوره ی مغول چشم گیر بوده است. بر اساس اسناد و مدارکِ باقیمانده از سیاحان، دریانوردان و بازرگانان، آثار این روابط را میتوان در مسیر جادهی ابریشم یافت؛ تأثیرات متقابل فرهنگی، هنری و ادبیِ ایرانیان و چینی ها و حتی ورود مذاهب مختلف ایرانی اعم از زرتشتی، مانوی، نسطوری، بودائی و اسلام به چین از جمله این شواهد است.
شاید بتوان گفت که از منظر جغرافیای تاریخی، ایران به عنوان گذرگاه چینیان به دنیای غرب بوده است. با ورود اسلام به ایران و گسترش متصرفات مسلمانان ایران و چین دارای مرز مشترک شدند و بدین سان دین اسلام نیز به چین راه یافت. با روی کار آمدن سلسله سونگ در چین که به نوعی آزادی و تساهل مذهبی را روا می داشت ایرانیان مسلمانی که از ستم امویان و عباسیان به جان آمده بودند به چین مهاجرت کردند. در عصر مغولان ایران و چین جزئی از متصرفات مهم آنها محسوب می شدند و با استقرار قوبیلای قاآن در چین روابط نزدیکی بین دو سرزمین برقرار شد تا جایی که در تاریخ نقاشی ایران نقطه عطفی پدید آمد. در دوره تیموریان سمرقند مرکز ارتباط اقتصادی و هنری و سیاسی دو سرزمین بود. با ادامه ارتباطات در عصر صفویان شاهد آن هستیم که علی اکبر نامی در سفر به چین سفرنامهای را با نام ختاینامه مینویسد. شکلگیری سلسله منچوها دورانی از قطع روابط بین دو سرزمین را با خود به همراه داشت تا آنجا که این وضعیت تا سال 1321 ادامه داشت.
تحولات سیاسی و اجتماعی سده های اخیر در چین شرایط فرهنگی این کشور را تا حدودی تغییر داده و با براندازی دودمان چینگ به رهبری ون یات سن(Sun Yat-sen) و انقلاب سال ۱۹۱۱ و تأسیس جمهوری چین در سال 1912، و بدنبال حاکمیت کمونیسم و اصلاحات مائو و انقلاب فرهنگی چین، بازاندیشیهای فرهنگیِ مختلفی در این کشور صورت گرفته اما بن مایه های ارزشیِ تمدن و سنّتهای چینی همچنان حفظ شده است. شواهد حاکی از آن است که رو در روییِ تمدن چینی با مدرنیته، تجربهای نسبتاً موفق تلقی می شود. در دوره مدرن، دستاوردهای جالبتوجه چین در عرصههای فرهنگی و اقتصادی همواره این پرسش را مطرح ساخته است که بر مبنای چه نگرش و چه تجربیاتی این تحولات رقم خورده است و چگونه یک فرهنگ باستانی و متکی بر حکمتِ پیشینیان در آمیزه ی مدرنیته و سنت کامروا بوده است. طبیعی است که تحلیل تجربیاتی از این دست برای سرزمین ما که سابقه مناسباتش با چین قدمتی درخور توجه دارد رهگشا و الهامبخش است و میتوان به خوبی تصور کرد که در شرایط جدید نیز این قوه و زمینه برای درک متقابل و بررسی زمینههای مشارکت در عرصههای فرهنگی و تمدنی موجود است و در این میان اهتمام به سابقهی روابط و بازتعریف آن بسیار ضروری و لازم است.
در دهه های اخیر، و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روابط فرهنگی و علمی بین ایران و چین، رشد چشمگیری داشته و تأسیس مراکز تحقیقاتی چین شناسی و ایران شناسی، برگزاری همایش هایی توسط سازمان ها و بنیادهایی نظیر آکادمی علوم اجتماعی چین و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ایران و تبادل دانشجویان ایرانی و چینی به دانشگاه های دو کشور، زمینه های هم اندیشی و تفاهم فرهنگی و اجتماعی بین دو کشور را ارتقا بخشیده است. ایران شناسی و توجه به زبان و ادب فارسی در چین از جایگاه والایی برخوردار است و در این کشور ایران شناسان برجسته ای وجود دارند.
چین در سالهای اخیر نشان داده است که میتواند میان گذشتهی خود و مقتضیات نو در عصر مدرن و پسامدرن توافقی قابل تأمل ایجاد کند. پارهای ار موفقیتهای چین در حوزههای اقتصادی و کوشش برای مفاهمهی فرهنگی (از رهگذر تشکیل انجمنهایی نظیر کنفوسیوس) نشانههایی از اهمیت بسیار چین برای گفتوگوهای فرهنگی متقابل است. این همایش مترصد است چنین زمینههایی را فراهم کند. مضامین مشترک قابل توجه در این زمینه، از قبیل علم الاساطیر، هنر، شعر و ادب و برخی آیین های دینی و آموزه های عرفانی که از علایق مورد اقبال دو کشور محسوب می شود، می تواند در نیل بدین مقصود ما را یاری کند. .بدون تردید کشور چین با برخورداری از سابقه و با پیشینهی مناسبات فرهنگی و تمدنی با ایران و اسلام میتواند در جریان مبادلات فرهنگی و علمی در عصر جدید مبدأ الهامبخشی برای سرزمین ما گردد و متقابلاً از بسترهای حکمی و معرفتی این خطه منتفع گردد. ان شاء الله